حضرت امام خمینی(ره) معتقد بودند: ما باید دائما پیغمبر اکرم(ص) را به یاد بیاوریم، پیغمبر اکرم(ص) قیام کردند، پایدارى کردند، زحمتها را متحمل شدند، ما هم تا آخر، زحمتها و رنجهاى توطئه ابرقدرتها را باید تحمل کنیم. آیا پیغمبر اکرم(ص) در مقابل سختىها عقبنشینى کردند؟ ما هم که کار انبیا و پیغمبر اکرم(ص) را انجام مىدهیم، باید بایستیم.
به مناسبت سالروز رحلت آخرین رسول الهی و برترین خلقت هستی، مجموعه سخنان بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران درباره رسول الله(ص) را گردآوری کردیم که در ادامه میآید.
پیغمبر اکرم(ص) ظل الله است
من خودم را لایق نمىدانم که راجع به رسول خدا(ص) چیزى عرض کنم، براى اینکه در آن مرتبه نیستم که بتوانم راجع به این مسائل صحبتى بکنم، فقط (این) که معرف رسول اکرم(ص) قرآن است، یعنى هر کس هر چند در این کتاب مقدس دقت کند و توجه داشته باشد، بیشتر مطلع مىشود که آورنده او کیست و چه جور آدمى است. هر کس که بخواهد پیغمبر(ص) را بشناسد، باید قرآن را بشناسد و هیچکس نمىتواند (قرآن را) بشناسد و لهذا هیچکس پیغمبر(ص) را هم نمىتواند بشناسد.
(۱)پیغمبر اکرم(ص) ظل الله است که هیچ حرکتى از خودش ندارد، هر چه هست از خدا است.
(2) ظل، سایه، آن چیزى است که از خودش هیچ ندارد، هر حرکتى هست از ذى ظل است. ظل الله، پیغمبر اعظم(ص) است که از خودش هیچ نیست، هر چه هست، وحى است، هر چه هست، از خداى تبارک و تعالى است.
(3) پیغمبر اکرم(ص) ظل الله است، براى اینکه از خودش هیچ نیست، همان وحى یوحى است، تابع وحى است، تابع امر خدا است، (تابع) نهى خداست.
(۴)گوشه هایى از سیماى عملى پیامبر اعظم(ص)از مسؤولیتهاى بزرگ شخص رسول اکرم(ص) مبارزات سیاسى آن حضرت است.
(۵) پیغمبر اکرم(ص) (هیچ) روزش از مسائل سیاسى خارج (نبود)؛ دولت تشکیل مىداد، با اشخاصى که بر ضد اسلام، ستمگر بر مردم بودند، مبارزه مىکرد.
(6) رسول الله(ص) پایه سیاست را در دیانت گذاشته است،
(7) سیاستى که در صدر اسلام بود، یک سیاست جهانى بود.
(8)دو اصل توحید و عدل، در عالم به واسطه رسول اکرم(ص) بسط پیدا کرد.
(9) دو شیوه را به عیان در قرآن و سنت و در عمل خود رسول الله(ص) مىبینیم؛ دعوت به معنویات و اقامه عدل.
(10) جنگهاى زیادى که پیغمبر اکرم(ص) فرموده است، همه براى این معنا بوده است که موانع را از سر این مقصد الهى، مقصد اعلى که دارند و آن تحکیم حکومت اسلامى، حکومت الله، حکومت قرآن (بردارند).
(11)ندیدیم در تاریخ کسى گفته باشد که رسول اکرم(ص) در جایى از صحنه کنارهگیرى کنند و در مسجد بنشینند و ذکر بگویند، بلکه به عکس در همه جا حضور داشتند و در صحنه بودند.
(12) پیغمبر اکرم(ص) (در ابتداى بعثت) کسى همراهش نبود، خودش بود و خودش با همه دشمنها، حتى عشیره خودش دشمنش بودند، لکن اتکال به خدا، توجه به او، فناى در او، کار را پیش برد.
(13)در سیره نبى اکرم(ص) مىبینیم که قضیه قدرتطلبى در کار نبود؛ (مسأله) تکلیف (بود).
(14) پیغمبر بزرگ اسلام(ص) همه چیزش را فداى اسلام کرد تا پرچم توحید را به اهتزاز در آورد.
(15) پیغمبر اسلام(ص) و تمام ذریه او و تمام پیروان او، اینها همه دنبال این بودند که اسلام را نگه دارند.
(16)براى ملتها از پدر براى اولادش (مهربانتر)، از پدرِ مهربان براى اولادش بر ملتهاى عالم بیشتر غصه مىخورد.
(17) پیغمبر اکرم(ص) براى خاطر اینکه این کفار مسلمان نمىشدند و اعتنا به این مسائل نمىکردند، غصه مىخورد.
(18) براى اشخاصى که در ضلالت بودهاند، به واسطه رحمتى که داشت، متاثر بود، ولى وقتى که ریشههایى را مىدید که اینها مشغول فساد هستند و ممکن است که فساد آنها به فساد امت منتهى بشود و اینها غدههاى سرطانى بودند که ممکن بود جامعه را فاسد کنند، در عین حالى که نبى رحمت بود، باب غضب را باز مىکرد.
(19)روى زمین طعام میل مىفرمود و روى زمین مىنشست و مىفرمود: «من بندهاى هستم، مىخورم مثل خوردن بنده و مىنشینم مثل نشستن بنده». دوست داشت با بندگان خدا در جایگاه پست طعام میل فرماید و به فقرا به دو دست خود عطا فرماید. با اهل خانه خود، در کارِ خانه شرکت مىفرمود و به دست مبارک، گوسفندان را مىدوشید و جامه و کفش خود را مىدوخت و خود آسیا مىکرد و خمیر مىنمود و بضاعت خود را به دست مبارک مىبرد و مجالست با فقرا و مساکین مىکرد و همغذا مىشد.
(20) خود پیغمبر(ص) و همسر بزرگ (و) عزیزش، حضرت خدیجه(س) در آن چند سال چه رنجهایى بردند؛ مشک را مىگذاشتند توى آب و مىمکیدند براى اینکه از آن چربى، مثلا از آن چیزى که در مشک هست به آنها برسد!
(21)پیامبر(ص) در چه حال بودند و ما در چه حال؟!خوب است قدرى در حال آنحضرت(ص) که اشرف خلیقه و معصوم از خطا و نسیان و لغزش و طغیان هستند، تفکر کنیم و بفهمیم که ما در چه حال هستیم و (ایشان) در چه حال بودند. حضرت ختمى مرتبت(ص) به قدرى ریاضت کشید و قیام در مقابل حق کرد که قدمهاى مبارکش ورم کرد و از طرف ذات مقدس حق جل و جلاله آیه نازل شد: «طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقى».
(22)پیغمبر اکرم(ص) به این ملت چشم دوخته استاولیاى خدا براى خدا زحمتها کشیدند، اسلام با خون پیش رفت، با زحمت پیش رفت، با فداکارى پیش رفت و ما باید با فداکارى پیشرفت کنیم. اسلام محتاج به فداکارى است، قرآن کریم محتاج به فداکارى قشرهاى ملت است، پیغمبر اکرم(ص) به این ملت چشم دوخته است و ما باید کوشش کنیم که رضایت خداى تبارک و تعالى را به دست بیاوریم.
(23) براى اسلام و براى قرآن کریم ارزش دارد که همه از بین برویم. ما همه زندهایم براى احیاى سنت پیغمبر اسلام(ص) و احیاى قرآن کریم.
(24)مقصد ما باید همان مقصد پیامبر(ص) باشدنهضتهایى که به وسیله انبیا و اولیا(ع) واقع شده است، قابل مطالعه است. ما که تابع مکتب انبیا هستیم، باید آن نهضتها را مطالعه کنیم و بفهمیم نهضت چه بوده است و براى چه بوده است؟ مقصد انبیا چه بوده است؟ مقصد پیغمبر اسلام(ص) از نهضت اسلامى چه بوده است؟ مقصد ائمه(ع) چه بوده است؟ آیا فقط این بوده است که دست ستمکاران را کوتاه کنند؟ آیا دعوت انبیا فقط براى این بوده است که مزاحمین با مستضعفین را کنار بزنند و همین که بر آنها غلبه کردند و کار را به پیروزى رساندند، کار تمام است؟ آیا مقصد انبیا این است که ظالم نباشد فقط یا مقصد بالاتر از این است؟ اگر مقصد بالاتر از این است، ما هم که تابع انبیا هستیم و تابع مکتب اسلام هستیم، باید به تبعیت از آن بزرگانِ دین و دنیا، مقصدمان همان مقاصد باشد. آیا راندن رژیم پهلوى و ابطال رژیم شاهنشاهى، تمامِ مقصد بود؟ آیا رفاه ملت و رسیدن ملت به چیزهاى مادى آخر، مقصد است؟ انبیا آمدهاند تا ترتیبى بدهند که مردم و جامعه، رفاه زندگى مادى (داشته) باشند یا مقصد بالاتر از اینها است؟ رفتن مستکبرین مقدمه است، رفاه مستضعفین یکى از مقاصد اسلام است، (اما) اسلام مقصدش بالاتر از اینها است. مکتب اسلام یک مکتب مادى نیست، یک مکتب مادى معنوى است، مادیت را در پناه معنویت، اسلام قبول دارد؛ معنویات، اخلاق، تهذیب نفس. اسلام براى تهذیب انسان آمده است، براى انسانسازى آمده است. همه مکتبهاى توحیدى براى انسانسازى آمدهاند. مقصد اسلام و مقصد همه انبیا این است که آدمها را تربیت کنند، صورتهاى آدمى را آدم معنوى و واقعى کنند. مهم در نظر انبیا این است که انسان درست بشود، اگر انسان تربیت شد، همه مسائل حل است.
(25)وظیفه ما؛ حفظ اسلام و فداکارى براى آناسلام یک ودیعه الهى است پیش ملتها که این ودیعه الهى براى تربیت خود افراد و براى خدمت به خود افراد هست و حفظ این بر همهکس واجب عینى است.
(26) اسلام از همهچیز عزیزتر است. پیغمبر اسلام(ص) و تمام ذریه او و تمام پیروان او، اینها همه دنبال این بودند که اسلام را نگه دارند. اسلام امانت خدا است. پیغمبر اسلام(ص) مکلف است که این امانت را حفظ کند و از روزى که این امانت را به دست او دادند تا روزى که رحلت فرمودند، در تمام اوقات دنبال همین مقصد بودند و هیچ روزى و هیچ آنى، یک سستى نعوذبالله به خودش راه نمىدادند. اولیا ما هم همه اینطور بودند، پیروان پیغمبر(ص) (هم) باید اینجور باشند. ما که ادعا داریم پیرو هستیم، ما که ادعا داریم که دنبالهرو اولیا و انبیا هستیم، ما هم باید اینطور باشیم.
(27)شما به صدر اسلام و مجاهدت پیغمبر عظیمالشان(ص) و یاران بزرگوار او نظر کنید که با چه زحمات و کمبودهایى مواجه بودند و چگونه با نثار جان و خون، اسلام را به ثمر رساندند.
(28)«فاستقم کما امرت و من تاب معک»«فاستقم کما امرت» در دو جاى قرآن (آمده) است؛ یکى در سوره شورا و یکى در سوره هود که در آنجا «فاستقم کما امرت و من تاب معک» است. در روایت وارد شده است که نبى اکرم(ص) فرمود: «شیبتنى سورة هود لمکان هذه الایة»؛ در سوره شورا امر شده است که پیغمبر(ص) استقامت کند، (ولى) در سوره هود امر شده است که پیغمبر(ص) و امت استقامت کنند. خداى تبارک و تعالى، استقامت امت را هم در سوره هود (از پیامبر(ص)) خواسته است. همین آیه است که پیغمبر(ص) مىفرماید مرا پیر کرد، براى اینکه امرِ مشکل و مهمى است.
(29) براى آنکه خداى تعالى، استقامت امت را نیز از آن بزرگوار خواسته است و حضرت بیم آن داشت که ماموریت انجام نگیرد و الا خود آن بزرگوار استقامت داشت؛
(30) استقامت کن و همه کسانى هم که همراهت هستند، استقامت کنند،
(31) مىترسید که ما استقامت نداشته باشیم.
(32)اگر ببینید که در بین تودههاى مردم، در بین اشخاص، دلسردى براى این نهضت پیدا مىشود، بدانید استقامت (در) کار نیست یا دارد از دست مىرود. کارى بکنید که این تودههاى مردم استقامت داشته باشند در این نهضتى که کردهاند. این نهضت یک امر الهى است و خدا فرموده است: «فاستقم کما امرت و من تاب معک».
(33)ما باید آن مقاومت و روح اسلامى را حفظ کنیم و آن سختىها که به خود پیغمبر اسلام(ص) وقتى که در مکه و مدینه بودند و بر حضرتش گذشته است، به یاد آوریم. باید فکر کنیم که پیغمبر(ص) چه کرده است، او یک بشر است، اما وظیفه دارد و خدا به او امر کرده است که باید استقامت کنى. همانطور که پیغمبر(ص) به استقامت و مقاومت مامور است، هر کس که همراه او است و به او گرویده است، ماموریت دارد استقامت کند؛ «فاستقم کما امرت و من تاب معک».
(34)استقامت کنیم تا اسلام و عدالت استقرار یابدما باید دائما پیغمبر اکرم(ص) را به یاد بیاوریم، پیغمبر اکرم(ص) قیام کردند، پایدارى کردند، زحمتها را متحمل شدند، در مکه با آنهمه زحمت مواجه شده و در محاصره شعب آن همه رنج کشیدند و بعد در مدینه، تمام ایام زندگىشان را با رنج و زحمت تمام کردند و حضرت(ص) حتى در بستر بیمارى به جیش اسامه دستور حرکت دادند. ما هم تا آخر، زحمتها و رنجهاى توطئه ابرقدرتها را باید تحمل کنیم. ما موظف هستیم تا امر الهى را انجام دهیم. پس، از سختىها نباید هراس داشته باشیم. آیا پیغمبر اکرم(ص) در مقابل سختىها عقبنشینى کردند؟ آیا حاضر به تسلیم و سازش شدند؟ ما هم که کار انبیا و پیغمبر اکرم(ص) را انجام مىدهیم، باید بایستیم، باید مقاومت کنیم تا اسلام استقرار پیدا کند و عدالت برقرار شود و دست ظالمها کوتاه گردد.
(35)باید ملت ایران، دولت ایران، ارتش ایران، سپاه پاسداران ایران، همه قشرهاى ایران توجه کنند که استقامت در مقابل ظلم، در مقابل این قدرتهاى بزرگ، از امورى است که امر شده است؛ استقامت در مقابل دشمن، امر شده است که استقامت بکنید و اگر استقامت بکنید، پیروز هستید.
(36)از رسول خدا(ص) تبعیت ميکنیمراه حق گرفتارى دارد، هر راه حقى مشکلات دارد، مشکلات پیغمبر(ص) از مشکلات ما زیادتر بوده است، مشکلات امیرالمومنین(ع) از مشکلات ما بیشتر بوده، گرفتارى آنها از گرفتارى ما بیشتر بوده، آنها از دوستانشان مخالفت دیدند، این دستهاى که در صفین قیام کردند در مقابل حضرت امیر(ع) و ایستادند و شمشیر کشیدند به روى حضرت(ع)، اینها از دوستان حضرت(ع) بودند، مخلصین حضرت بودند. شاید گرفتارى حضرت از مخلصینش بیشتر بود (تا) از سایرین. امام حسن(ع) آنقدر گرفتارى که از این دوستان و اصحابش داشت، از دیگران نداشت. اصحابى که توجه نداشتند که امام زمانشان روى چه نقشه دارد عمل مىکند، با خیال کوچکشان، با افکار ناقصشان در مقابلش مىایستادند و اذیتش کردند.
(37)ما از رسول خدا(ص) تبعیت مىکنیم، آنها هم تحمل مشاق زیاد کردند، مشقتهایى که براى ما شاید ممکن نیست که تحمل کنیم. اینقدرى که پیغمبر خدا(ص) تحمل مشقت براى خدا کرد، ما نمىتوانیم، لکن ما هم که قطرهاى هستیم از این دریاى بىپایان، به اندازه یک قطره، یک ذره ميتوانیم فداکارى کنیم، باید فداکارى کنیم.
پینوشت :
- صحیفه نور